یک سالی می شود که با عالم سینما آشتی کرده ام و به مدد پسرعمو و سایر دوستان فیلم شناسم حسابی فیلم دیده ام :
۱ - پرفیوم : سفری در درون مغز انسان با فرمی ساختارشکنانه که بیننده حس همذات پنداری خود را به قاتل زنجیره ای ( یا نعوذ باله این بعل قرن ۱۷ ) می دهد که کلکسیونش به عدد حواریون است و نتیجه گویی رستاخیز عیسی ناصری را متبادر می شود . فیلمی که باید یک نفس آن را دید و برنخاست و جالب اینجاست که فیلمی است که درآن بیننده بدین درک می رسد که کاش سینما فقط دو حس نداشت و بویایی را نیز مسخر می ساخت و آنوقت این فیلم چه طرفه فیلمی میشد .دیدن این فیلم به افرادی که با فیلمهای اروپایی سنخیت ندارند به هیچ وجه توصیه نمی شود .
۲ - match point : همان درآمد اولیه فیلم همه چیز فیلم است اما این جنایات و مکافات مدرن چه فیلمی از کار درآمده ( سه لهجه اصلی زبان انگلیسی اش هم به کنار ) از آن فیلمهایی که بعد از دیدنش دوست داری در موردش با چند نفر حرف بزنی .
فیلم هندی بینها این فیلم را نبینند ..
3 - سرگذشت غریب بنجامین باتن : دیوید فینچر اونقدر عادت دارد فرد را غافلگیر کند که حد ندارد .
داستان و ریتم فیلم بسیار زیباست .
کسانی که از رئالیسم جادویی متنفرند با دیدن این فیلم آن را نابود می کنند .
توصیه می شود نسخه کامل زبان اصلی با زیر نویس آن را ببنید و گرنه نسخه دوبله شده بازاری آن به درد نمی خورد .
تعیین هدف در زندگی ( هدف کوتاه مدت ) مسئله ای است که هم در حالت فردی و هم به منزله جمعی و سینرژیک غامض ترین مطلب در زندگی اجتماعی این روزهاست :
شاهد مدعا : در یکی از روزهای تابستان یا پاییز ۸۷بعد از المپیک پکن بود و من دست در دست دخترم مشغول گذر از مقابل ورزشگاه پیر پایتخت امجدیه بودم که گزارشگری میکروفن بدست و آن دیگری بوم بر کتف و سیمی (= سومی) دوربین به شانه بر مقابل پریدند .
: به نظر شما علت ناموفقی ما در المپیک پکن چه بود ؟
. طعم خوش لحظه ها .
: یعنی چه ؟
. یعنی همین که دور همیم .
: متوجه منظورتون نمی شم .
. ساده است ورزشکاری با سختی و مرارت کوه مشکلات را خرد کرده و از هفت خوان ( = خان ) گذشته تا به سقف آرزوهای خودش و فدراسیون رسیده و از صدقه سر او حداقل ( ده نفر) قراول و یساول عاز تور چین ( ببخشید المپیک ) شده اند . خب معلومه که او در آنجا فکر اینست که لباس چی بپوشه چه جوری بگرده با کی بگرده سوغاتی چی بیاره که به صرفه با کدوم آدم گردن کلفت تو این مسافرت رفیق بشه و خلاصه به قول دائی اش ( عمو -داداش-همسایه - رفیق - حالا هر آدم زبلی که دو ورش بوده تو ایران )
= پسر اونجا که میری گاگول نباشی ها - حواست جمع باشه ببین نون تو چیه ببین فلان مسئول ..... و فلان .... کجان همون دور و ور اونا باش برای عشق و حال هم حواست باشه وقتی می پیچونی بری مبدا مثل ... و .. سوتی بدی با دهن قرصها بگرد .....
و خلاصه این جناب ورزشکار ما اون آخر سر ذهنش تنها چیزی که نمی آد ورزش و ....
مطمئن هستم شما خواننده اونقدر باهوش هستید که منتظر نباشید که من بنویسم این مصاحبه کی و از کدوم شبکه پخش شد ...
در ضمن شان نوشتن اینها هم باختن استقلال و سپاهان تو امارات هستش که حالا با این مطلب یقین دارم پرتقال فروش رو پیدا می کنین ......