هیچستان مهران مدیری

برره را دیدم از قسمت اول این وسطها چند قسمتی رها شد ولی پی گیرش هستم و باید حرفش را بزنم...
فاکنر کبیر در سالهای کسادی نبمه اول ایالات متحده سرزمینی فرضی در جنوب ساخت با نام یوکناپاتافا در آنجا حریم خشم و هیاهو تنیده شد و گل سرخ به امیلی داد و سرانجام گور به گورش کرد .آنچه بود دید تیزبین و نقادانه فاکنر بزرگ بود به جامعه در حال دگردیسی جنوب (کنفدراسیون ) با نثر بی بدیل خودش...
مارکز در سالهای میانی قرن بیستم که در آمریکای لاتین تشتت و بی ثباتی و جنگ موج میزد به خلق ماکوندو پرداخت با رئالیسم جادویی بورخس آن را عمل آورد .
.
.
.
مرحوم بیژن مفید در دهه چهل با مشاهده اوضاع ایران عقب مانده و تلاش معدودی ایده آلیست برای اصلاح این توده پس مانده به زیبایی شهرقصه را می آفریند و چه زیبا و چه شباهتی میان شهرقصه مفید با شهر تهران قجری هزاردستان مرحوم حاتمی آنجا که جهانگیر فروهر می گوید : جماعت خواب ؛ جماعت شکمپرست و......
....
.
.
و اکنون مهران مدیری سه سالی پیش دو فرد زبل در پاورچین آفرید (مهندس فرهاد و داود )
آنها را خوب معرفی کرد اما سیمای آنها افراد بودند در جمع و این برای مهران مدیری این نابغه رسانه شناس کم بود او باید خاستگاه این افراد را می شناساند او و قاسم خانی عزیز باید به ما می فهمانند که داود و فرهاد استثنا نیستند و قاعده هستند در این جامعه برره وار و بدینسان شهرقصه مدیری شد برره و فیل شد کیانوش استقرار زاده ....
از عریان گرایی مهران مدیری در بی حیثیت کردن وضعیت اسفبار اجتماعی و فرهنگی هرچه بگویم کم گفتم و حتما در آینده به آن خواهم پرداخت .
تا بعد