و دکتر آمد ...

یک ماه پیش نه کاملا تصادفی با فرایند انتخاباتی دکتراحمدی نژاد آشنا شدم .
با برخی از کسانی که در ستاد او کار می کردند آشنا بودم و گهگاهی و سرکی نه به ستاد به دوستانم و یادم هم نمیرود که همیشه ورد زبانم این بود : فلانی عمرا اگه این دکتر شما رئیس جمهوربشه 
اما آن دوشنبه ( ۲۳/۴/۸۴)در همایش انتخاباتی دکتر رفتم و ملتی را دیدم :
همه یکپارچه ، متحد و منسجم که این انسجام نه به مانند تفکر توطئه حاصل از هیمه ارگانهای نظامی و انتظامی بود که همه از یک باور نشات می گرفت نه بیشتر و نه کمتر و من از صبح سه شنبه به هر کس که دیدم گفتم که او رای می آورد ( و مگرخانم عبادی علتش را نگفت ).
.... و اما دور دوم من محکم می گفتم که او رای می آورد و فقط توجیه من همین بود که :
این دور دوم رقابت بین توده های محروم است و برخوردار و فقط همین و همین و همین و همین .. آنانکه دیدند چه شده است و چه میخواستند بشود و اما فحشهایی که شنیدم :
خاک برسر مزدور.
امل 
نون به نرخ روز خور
....
.
.
... و اکنون از صبح تلفنهای تبریک است که به من میرسد و حتی عده ای از من انتظار پست دارند ولی نه من نه نون به نرخ روز خورم و نه فرصت طلب لذا نه سراغ ستاد دکتر میروم که یک سفردرونی را در این یک ماهه طی کردم و یا شاید عقده های مازوخیستی ام تسکین پیدا کرد و نه از کسی طلبی دارم .
تا بعد